بدون عنوان
تولد 6 سالگی تینا
امسال با توجه به اینکه روز تولدت با ماه محرم و صفر همزمان میشد من و بابا تصمیم گرفتیم به پیشباز تولد شش سالگیت بریم و همراه مهمونی پاگشای عمه عالیه ات روز عید غدیر برات جشن تولد بگیریم.
این تصمیم رو کمی دیر گرفتیم و هر شیرینی فروشی که می رفتیم حاضر به قبول کیک تولد برای اون روز نبود.تقریبا به تمام شیرینی فروشی های خوب که می شناختیم سر زدیم و آخر سر دقیقا توی یک شیرینی فروشی نزدیک خونه که شعبه نیشکر بود یک کیک که تو بپسندی پیدا کردیم.
خاله ات از ظهر اومد کمکم و واقعا مهمونی خوبی بود و تو با آهنگ تینا کلی رقصیدی.
ای زیباترین ترانه هستی، بدان که شب میلادت برایم ارمغان خوبیها و زیباییهاست،پس ای زیباترین زیباییها تولدت مبارک.
من و بابا برای تولدت کفش اسکیت برات خریدیم و خاله عاطفه هم تتوی شیمر برات خریده بود که با دیدن اون ذوق زدی و با فریاد گفتی :تق تق شونه(تلفظ تتوی شیمر با لهجه تینایی!!!)
وجود تو گرانبهاترین هدیه ای است که خداوند ما را لایق آن دانست و هدیه ما به تو قلبهای مهربانیست که برای تو می تپد.
الان هم که داریم آماده میشیم بریم عروسی دختر عمو شهره جون . این هفته واقعا هفته پر از جشن و شادی بودو به همه خیلی خوش گذشت.