نوروز 1392
دختر نازنینم امسال واسه عید نوروز طبق معمول رفتیم قاین و همراه ما خاله عاطفه هم که از چند روز
قبل مهمون ما بود رو بردیم. عید امسال کنار بابایی و مامانی خیلی بهمون خوش گذشت و توی مهمونی
ها هم اکثرا تو نقل مجلس بودی و با شیرین زبونیهات کلی از وقت هر مهمونی رو به خودت اختصاص می دادی .
بخصوص سوره کوثر رو که به عربی و انگلیسی یاد گرفتی و خیلی شیرین اجراش می کنی یکی از
درخواستهای همه توی مهمونی ها بود و بخاطرش مرتب تشویق می شدی . شنیدن یک سوره قران از زبون
یه فرشته آسمونی مثل تو حقیقتا شیرین و دل نشین بود . روز چهارم فروردین هم که شنیدیم دختر عموت
فاطمه زهرا دنیا اومده خیلی خوشحال شدیم . با کوله باری از شادی و نشاط و البته برای تو همراه کلی
عیدی برگشتیم مشهد و الان مشغول دیدی و بازدید های عید تو مشهد هستیم . من و تو هر روز خونه
می مونیم و با هم تا اومدن بابا کلی خوش می گذرونیم . فرصتی که شاید مدت زیادی بود نداشتیم .
دخترم زندگی من به لبخند تو وابسته است پس همیشه بخند و به من لذت زندگی کردن در
کنار شیرینی لبخندت رو ببخش
.